سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یقین بدانید که خدا بنده‏اش را هر چند چاره‏اندیشى‏اش نیرومند بود و جستجویش به نهایت و قوى در ترفند بیش از آنچه در ذکر حکیم براى او نگاشته مقرر نداشته ، و بنده ناتوان و اندک حیله را منع نفرماید که در پى آنچه او را مقرر است برآید ، و آن که این داند و کار بر وفق آن راند ، از همه مردم آسوده‏تر بود و سود بیشتر برد ، و آن که آن را واگذارد و بدان یقین نیارد دل مشغولى‏اش بسیار است و بیشتر از همه زیانبار ، و بسا نعمت خوار که به نعمت فریب خورد و سرانجام گرفتار گردد ، و بسا مبتلا که خدایش بیازماید تا بدو نعمتى عطا فرماید . پس اى سود خواهنده سپاس افزون کن و شتاب کمتر ، و بیش از آنچه تو را روزى است انتظار مبر [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 93 اردیبهشت 14 , ساعت 1:32 صبح

 

مدرسه ای خواهم ساخت

 

*مدرسه ای خواهم ساخت    تقدیم به جامعه فرهنگیان کشور به مناسبت روز و هفته معلم

بر دروازه ی وجودم 

پرچمی خواهم افراشت

در سه رنگ

رنگ عاطفه ، رنگ ایمان ،

                             و رنگ برادری

مدرسه ای خواهم ساخت

در محله ی عشق، خیابان عقیده ، کوچه ی مهربانی

با سقفی از خورشید

آجرهایش ، ســــتاره

ملاتش، روشنـــــایی

در باغچه هایش

محبت خواهم کاشت

ودر گلدان هایش

                         لبخند

     * *  *

مدرسه ای خواهم ساخت

دیوار هایش از شعر

باکلاسی که بوی خدا بدهد

در هایش به سوی بیداری 

و پنجره هایش 

به بی نهایت

                  باز شود 

تخته هایش

سیاه نباشد 

نیمکت هایش

گرمای دوستی بدهد

و زنگش را

نسیم بنوازد

آنگاه من

 خدا را به کلاس خواهم برد

 وعلی را

ونهج البلاغه را

وکتابی که درآن

شعر رهایی ،شعر تسلیم

و شعر مقاومتش را

خدا سروده باشد

وقلمی از نور

که سپید بنویسد و سپیده بیافریند

وشلاقی از برگ های سرخ شقایق

ومعلمانی از عصاره ی آفتاب

وشاگردانی از گل آفتاب گردان

با تن پوشی از عفت و نور

که تاریکی را به تمسخر بگیرند

و ریسمان های وسوسه ،

ریسمان های شیطان را

                             پاره کنند

کلاس اول : کلاس گل ها، گل های بی زوال

کلاس دوم : کلاس سرو ها ، سرو های بی تکبر

کلاس سوم: کلاس کوه ها ، کوه هایی که

بار امانت را هم به دوش بکشند 

و کلاس چهارم : ...

        *  *  *

مدرسه ای خواهم ساخت

لبریز از شور و شعور

پر از سرود عطوفت

مالامال از اندیشه های بلند

...

جغرافیایی خواهم آموخت

از سرزمین های یکرنگی وخلوص

تاریخی که، حقیقت بر زبانش باشد

وهندسه ای که ،همه ی خط هایش ،

                                      راست باشد ...

طو فان خشم را خواهم راند

وابرهای تبعیض را

من با نسیم پیمان خواهم بست

تاروح رویش وپرواز را

در پنجره های مدرسه ام بدمد

من وشاگردانم

دروازه های شب را

خواهیم بست

وخورشید را

درآینه سجاده مان

دوبرابر خواهیم کرد

شاید

آسمان هم

روزی در کلاسمان نزول کند

من و شاگردانم

شاید

روزی بر بال نور بنشینیم

وقفس خاک را

ترک کنیم 1

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- این شعر را در اردیبهشت 1370 به مناسبت روز معلم سرودم و به همکاران فرهنگیم تقدیم نمودم. با سپاس _ ف . قاسمی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ